گل پسرا
از کلاس خسته و کوفته رسیدم . اکثرا زحمت نگه داشتن نی نی آ توو اینجور مواقع با مامانی شونه . می دونستم تا برسم با یه خونه ی درهم و قیافه ی داغون مامانم روبرو می شم . آخه دیگه به این صحنه ها عادت دارم . تا وارد خونه شدم دیدم بله !!! من : مامانی نی نی آ : مامانم تعریف کرد : مهیار زیادی شیطنت می کرد . بشگونش گرفتم . مهدی به طرفم حمله ور شد . مهدی : داداش منو نزن بعد از ساعتی مهدی داشت موهامو از پشت می کشید . دعواش کردم . مهدی : پاشو برو خونتون ببینم من : اینم دستت درد نکنه ی بیچاره ست
نظرات شما عزیزان: